farhad-esteghlal-mylove

استقلال کشتی عشق است یا رب ناخدایش باش

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 158
تعداد نظرات : 291
تعداد آنلاین : 1


من و کمپ اسقلال

سلام

من برگشتم.تعطیلات چطور بود؟به من که خیلی خوش گذشت .بالاخره به آرزوم رسیدم.رفتم سرتمرین.

جاتون خالی خیلی فاز داد.

خیلی جالب بود.فکرشم نمی کردم که یه روز بتونم بازیکن محبوبمو از نزدیک ببینم.ولی نتونستم باهاش

عکس و امضا بگیرم.نامرد زود رفت.ولی منو دید.از تو زمین هی برمی گشت منو نگاه می کرد.حسابی

تعجب کرده بود.

بذارین کل ماجرا رو تعریف کنم.

من یه بار روز6فروردین رفتم کمپ.از اونجایی که زود رسیده بودم همه ی بازیکنارو دیدم که یکی یکی

اومدن.ساعت 17:5بود که یه ماشین خفن پیچید تو کوچه تا دیدمش فهمیدم که کاپیتان عزیزمونه

وقتی رسید به ورودی کمپ یه لحظه وایساد ولی من دیوونه روم نشد برم جلو.وقتی دید من نرفتم جلو

رفت تو.بعد من رفتم تو وتمرین نگاه کردم .بعد از یه ربع دخترا رو بیرون کردن.نامردای...

دیگه من کلی گریه کردم و با دایی بدبختم دادوبیداد کردم که من فرهاد رو میخوام.اما نشد.

روز8فروردین دوباره با دخترخاله ام مخ داییم رو زدم و رفتیم کمپ.ساعت17رسیدیم اونجا.چنددقیقه بعد

تمرین تموم شد.وقتی فرهاد اومد بیرون دورش انقدر شلوغ بود که نشد برم جلو.داییم گفت بذار دم در

وایسیم وقتی اومد بره نگهش میداریم.گفتم باشه.وقتی اومد بره واسش دست تکون دادیم که وایسه

اما واسمون دست تکون داد و بوق زد و رفت.انگار دنیا رو روسرم خراب کرده باشن.خیلی ناراحت شدم

یه دفعه زن داییم صدام کرد گفت بیا جواد نکونام.اولش نمیخواستم برم جلو ولی دیگه رفتم .فکرمی کردم

ازاوناس که خیلی کلاس میذاره ولی اشتباه کردم انقد گل و مهربون بود که نگو.باهاش هم عکس گرفتم

هم امضا.بعد منتظری رو دیدیم که داشت میرفت من خنگ نرفتم باهاش عکس بگیرم.وقتی داشت میرفت

با دخترخاله ام که داشت ازش عکس می گرفت بای بای کرد!!

من که ندیدم ولی حتما خیلی جالب بوده.دخترخاله م پرسپولیسیه ولی خیلی حال کرد.

تو همون شلوغیا یهو گفتن آرش داره میاد بیرون.وقتی اومد بیرون من یه صحنه ای رو دیدم که

پشیمون شدم باهاش عکس بگیرم.خیلی کلاس میذاشت فکرکرده کیه.اه اه اه.

خیلی ناراحت شدم آخه دخترخاله م میخواست باهاش عکس بگیره ولی وقتی یه صحنه ای رو دید منصرف

شد....

بعدش حنیف اومد بیرون خیلی خفن بود.خیلی ازش ترسیدم.ولی اونم خوب بود.اول سوار ماشین شد که

 بره ولی وقتی دید میخوایم باهاش عکس بگیریم وایساد.خیلی مهربون بود.

بعد از اون رفتیم تو زمین با رحمتی عکس گرفتیم .اونم خوب بود.شنیده بودم بداخلاقه اما خیلی مهربون بود

شایدم از منو و خواهرم خوشش اومده بوده.

راستی بیگ زاده هم دیدیم.اونم خیلی مودب بود.دوتا کارت پستال واسه فرهاد گرفته بودم دادم اون بهش

بده.خیلی آدم خوبی بود.

خلاصه خیلی عالی بود.ولی خیلی خسته شدم دیگه واینستادم با بقیه عکس بگیرم.داییم با اینکه

پرسپولیسیه ولی خیلی باحاله .طفلی رفت از همه امضا گرفت واسم.

عکسا ادامه مطلب....


ادامه مطلب
نويسنده: مهسا تاريخ: پنج شنبه 15 فروردين 1392برچسب:نکونام,بیگ زاده,عمران زاده,رحمتی, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

استقلالی های عزیز و عشاق فرهادمجیدی به وبلاگ من خوش آمدید.

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to f-s-mylove.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com

كد تغيير شكل موس

كد جاوا در قالبسرا >